سفرنامه برزیل
ساعت 11:10،به وقت 20/9/2014 با بدرقه خانواده سوار ماشینم شدم و راهی فرودگاه امام شدم.حدود هفت بعدظهر به فرودگاه رسیدم و با کوله 40 لیتری که از نپال خریده بودم و سایر وسایلم کارهای پرواز رو انجام دادم و با تیمی هفت نفره سوار هواپیما شدیم.11:15 از آسمان تهران و برفرازخلیج فارس،سفر ما آغاز شد وبعد از حدود شش هفت ساعت پرواز و انجام کارهای ترانزیت ،ساعت هفت از فرودگاه دبی به سمت برزیل سوار شدیم.اینجا بود که توسط لیدر با سایر همنوردان آشنا شدیم.از آفرقا و اقیانوس اطلس گذر کردیم و درنهایت ساعت 9:30 ، به مقصد رسیدیم. و طولانی ترین سفرهوایی من بود.
صحنه خیلی رویایی بود دو سمت با صحنه دریا روبه رو بودیم.نکته جالب این بود که چون از سمت شرق به سمت غرب با حرکت خورشید حرکت کردیم ،وبا وجود گذشت زمان همچنان خورشید را می بینیم .خسته و خواب آلود رسیدیم ،اما همچنان روز بود، از یه سمت روز رو داشتیم از سمت دیگه با آسمان شب مواجه بودیم.البته این صحنه رو بر فرار قله کلیمانجارو تجربه کرده بودم که از یه سمت تصویر خورشید و سمت دیگر ماه رو مشاهده کردم .بعد از دو ساعت ترانزیت 11:30 از Rioبه سمت بوینس آیرس پایتخت آرژانتین حرکت کردیم.ساعت 2:15 نصفه شب بود.بعد از حدود 19:30 ساعت پرواز برفراز آسمان بالاخره فرود آمدیم و در هتل مستقر شدیم .11 ساعت یک سره استراحت کردیم.فردای آن روز صبحانه مفصلی میل کردیم و پیاده برای گردش در شهر از هتل خارج شدیم.
بوئنوس آیرس(BuenosAires) پایتخت کشور آرژانتین و بزرگترین شهر وبندر آن است. این شهر در ساحل جنوبی ریو دلا پاتا، و بر روی ساحل جنوب شرقی قاره آمریکای جنوبی و مقابل شهر کولونیا دل ساکرامنتو در اروگوِِیه واقع شدهاست. شهر دارای موزهها، عمارات تاریخی، مراکز فروش، هتلها و کلیساهای زیادی است. بیشتر ساکنان بوئنوس آیرس و حومههای آن از حمل و نقل عمومی استفاده میکنند.
ابداع بوئنوس آیرسیها نوعی وسیله نقلیه گروهی «کلکتیوو» است که نزد عموم به نام «بوندی» خوانده میشود، اتوبوس کوچکی با شاسی یک کامیون و با ظرفیت۲۱تا۲۷ مسافر. کلکتیووهای متعدد و اتوبوسهای بزرگتر عمومی در هر ساعت در شهر تردد داشته و و در واقع دستیابی به تمام نواحی همسایه شهر را ممکن میسازند.بلیط ها ی اتوبوس دارای تاریخ بود و کل آن روز اعتبار داشت .داخل اتوبوس audio guide تعبیه شده بود که با انتخاب زبان راهنمای هر منطقه از شهر بود.بنده که علاقه داشتم در تمام ایستگاه ها پیاده شوم و از تمام آثار تاریخی بازدید کنم اما چاره ای نبود جز همراهی با گروه و احترام به نظر دسته جمعی برای برنامه ریزی این گردش.علاوه بر اتوبوس کشتی هایی هم برای گردش 24 ساعته برای گردشگران فراهم بود.
ساکنان این شهرها اکثرا به دلیل مشغله ،غذا را در رستوران های سطح شهر میل می کنند.از چند تا کلیسا هم بازدید کردیم. بوینوس آیرس احتمالاً هنری ترین شهری است که تا به حال دیده اید. مهم نیست کجا می روید، هنر را همیشه در سفر به بوینس آیرس در اطراف تان خواهید دید؛ از هنر خیابانی دور تا دور دیوارها گرفته تا موزه های هنری بزرگ و معماری خیره کننده. به نظر می رسد در بوئنوس آیرس تلاشی هماهنگ انجام شده تا مطمئن شوند که شهرشان علی رغم مدرن بودن هنوز هم سرسبز باشد. اینجا طبیعت در سراسر شهر گنجانده شده است.
کم کم هو تاریک می شد وچراغانی های شهر خودنمایی می کرد.روز دوم از فرودگاه بعد از دو ساعت به شهر مندوزا رسیدیم. مندوزا به اسپانیایی: Mendoza شهری است در آرژانتین واقع در استان مندوسا استان مندوسا یکی از ۲۳ استان آرژانتین ، واقع در بخش مرکزی غرب آن – منطقه کویو – میباشد. این استان از شمال با استان سان خوآن، از شرق با استان سان لوییس، از جنوب شرق با استان لاپامپا، از جنوب با استان نیوکن و از غرب با کشور شیلی هممرز است.
در هتلی مستقر شدیم و برای تکمیل تجهیزات کوهنوردیمان به یک فروشگاه لوازم کوهنوردی سر زدیم.بنده هم جوراب و بالم لب خریدم.شب تمام وسایل را چیدیم تا لیدرها از نظر فنی تایید کنند. .شب در هتل استراحت کردیم.فردای آن روز بعد از سه ساعت در نزدیکترین هتل به قله مستقر شدیم.تجهیزاتی را که در طول این دو هفته نیاز داشتیم تحویل بابری هتل دادیم.همان شب جلسه ای برای بررسی وهماهنگی برنامه صعود حین صرف شام برگزارکردیم.
روز بعد بعد از صرف صبحانه ،سوار ون شدیم حدود یک ربع بعد به دامنه کوه رسیدیم و ساعت ده صبح از ارتفاع 2950 متری از ایستگاه هورکون شروع به حرکت کردیم.هلی کوپتری در پایین کوه برای امدادرسانی ضروری آماده بود.حدود 40 دقیقه بعد به دریاچه هورکون رسیدیم. تابلوراهنما سه ساعت پیاده روی تا کمپ بعدی یعنی کونفلونسیا،را تخمین زدپاکوب مسیر مشخص بود و در صورت انتخاب مسیر های دیگرو تخریب طبیعت جریمه در نظر گرفته شده بودند.واصولا کوهنوردان برای قوانین احترام قایل بودند.اولین صحنه ای که نظرم برای عکاسی رو جلب کرد گنجشهایی با پرهای رنگی بودند که انس عجیبی با انسانها داشتند.بعد از سه ساعت پیاده روی وگذر از پلی حدود ظهر به کونفلونسیا رسیدیم.هواگرم بود و خربزه و ناهار را در کمپ میل کردیم.و به مسیر ادامه دادیم و حدودعصر به کمپ پلازا دِ مولاس (Plaza De Mulas)رسیدیم. کم کم با افزایش ارتفاع دمای هوا کم شده بود بعد از صرف شام در کمپ استراحت کردیم.یکی از همنوردان به خاطر کسالت در همین کمپ از ادامه مسیر منصرف شد .
صبح روز بعد چند ساعتی به ارتفاع بالاتر رفتیم و به اصطلاح تاچ کردیم و ناهار را در مسیر صرف کردیم و به کمپ دو برگشتیم وبعد از صرف شام مختصر در کمپ دو مستقر شدیم تجدید قوا کردیم و صبح روز بعد با انرژی بیشتر شروع به حرکت کردیم و کل روز در حال پیمایش بودیم. دم عصر به کمپ سه ( پلازا دِ مولاس)رسیدیم، داشتن عملکرد قابل قبول در ارتفاعات بالاتر از 6500 متر به شدت وابسته داشتن یک برنامه هم هوایی خوب است. روشهای بسیار مختلفی برای انجام هم هوایی وجود دارد و هر شخص برنامه خاصی را دنبال میکند. هرچند میتوان به توصیههای انجمن پزشکی طبیعت (Wilderness Medical Society – WMS) نیز توجه کرد که گفته است در ارتفاعات بالاتر از 3000 متر افزایش ارتفاع بالاتر از 500 متر توصیه نمیشود؛ در واقع این 500 متر برای محل خواب و استراحت در نظر گرفته میشود. همچنین توصیه میشود بعد از سه تا چهار روز صعود یک روز برای استراحت در نظر گرفته شود.
فردای آن روز ساعت سه صبح تلاش برای صعود قله آغاز شد.در ارتفاع بالای 6000 متر به خاطر سرمای شدید و شیب زیاد واقعا نفس گیر بود.و با کرامپون و تبر و به صورت هم طناب با عبور از دیواره ای با احتیاط و آرام آرام حرکت کردیم.تقریبا در ارتفاع 6700 ازکمبود اکسیژن و افزایش فشار هوا دچار تهوع شدم.کم کم کاهش اکسیژن در قدم های کوتاه ما نمایان می شدفقط صدای نفس هنموردان و باتوم شنیده می شد.در حالی که باد شدیدی می وزید با هر سختی بالاخره با آخرین توانمان به قله رسیدیم.
آرزو داشتم بعد از صعود پرواز کنم و فرود را با بال پاراگلایدر انجام دهم و مسیر سه روزه را دوساعته طی کنم که به خاطر عدم هماهنگی، علی رغم تلاش خودم و همنوردان و رایزنی هایی که توسط بی سیم انجام می شد اجازه ندادند بال را از کمپ سه بالاتر بیاوریم و موفق به دریافت مجور پرواز نشدیم و این آرزو محقق نشد.وقتی حدود نه شب به کمپ سه رسیدیم همچنان هیچ اشتهایی نداشتیم.و قهوه ای که سهمم بود را به خاطر گرم شدن دردستم نگه داشتم و از شدت خستگی به خواب رفتم و صبح از شدت سرما قهوه یخ زده بود.حدود 12 ساعت بی وقفه خوابیدیم و غذای مختصری میل کردیم و به سمت پایین حرکت کردیم.با کاهش ارتفاع کم کم آثارش را در بهبود خلق و خوی همنوردان نمایان می کرد.حوالی شب به کمپ دو رسیدیم ،شب را همانجا استراحت کردیم.نزدیک های ظهر جشن صعود را همزمان با جشن یلدا برگزار کردیم .
لیدر سباستین طی مسیر در مورد شب یلدا از ما پرس وجو کرد و با بی سیم هندوانه ای که منقش به اسم یلدا شده بود را برایمان هماهنگ کرد.شب را در کمپ دو استراحت کردیم. صبح روز بعد به سمت کمپ یک حرکت کردیم و حوالی بعد ظهر به هتل برگشتیم.بعد از قله به شهر مندوزا اومدیم واستراحت کردیم و به از فرودگاه به سمت بوینس آیرس حرکت کردیم.نزدیک ظهر در هتلی مستقر شدیم.ناهار رو بیرون میل کردیم و گشتی در شهر زدیم.شب دورهمی مختصری در هتل برگزار کردیم.
فردای آن روز سوار مترو شدیم و به خیابان اصلی شهر رفتیم.ناهار را در رستورانی میل کردیم.همانطور که در سطح شهر می گشتیم شغل های کاذب زیادی اعم از .انواع سازو رقص وفروش فال و.. مشاهده می شد.از یکی از دستفروشان 75 تا از یه مجسمه سفارش دادم که البته این تعداد مجسمه آماده نداشت و فردای آن روز بقیه را برایم آماده کرد. از وقت ویزای ما یک هفته مانده بود و تعدای از همنوردان تصمیم گرفتند برگردند.ولی من و آقا مسعودوپدرش وحسین و تصمیم به سیرو سیاحت بیشتر در این شهر گرفتیم ،بنابراین بلیط ایگواسو رو خریدیم .
این شهر که به نام فوز دو ایگواسو هم معروف است؛ روی نقطه تلاقی مرز سه کشور بزریل، آرژانتین و پاراگوئه قرار دارداین شهر یکی از شهرهای ایالت پارانا است. ملیتهای مختلف اروپایی، آسیایی و آمریکایی در این شهر زندگی میکنند. محور اقتصاد شهر هم بر مبنای تجارت و صنعت گردشگری است.شهری که در وسط جنگل های آمازون قرار داشت .در هتلی مستقر شدیم .روز بعد حوالی بعدظهر با دوستان صدای بزن و بکوب شنیدیم و وقتی نزدیکتر شدیم متوجه شدیم صدا از کلیسایی شنیده می شده،که درحال برگزاری آیین خاصی بودند. اکثر ساکنان این شهر مسیحیان کاتولیک هستند اما اقلیت زیادی از مسلمانان و بودایی ها نیز در فوز دو ایگواسو زندگی می کنند.اکثر جمعیت مسلمان این شهر از کشور لبنان هستند .در سطح شهر پر از مغازه های مجسمه فروشی بود.
روز بعد به بازدید آبشار دیدنی ایگواسو رفتیم.،که از 275 آبشار مجزا تشکیل شده است ، یکی از بزرگترین و شناخته شده ترین آبشارهای جهان است . این آبشار که به تازگی به عنوان یکی از عجایب هفت گانه دنیا انتخاب شده است ، در مرز میان کشور آرژانتین و برزیل واقع شده است. تقریبا 80 درصد این آبشار در داخل پارک ملی ایگواسو قرار گرفته است و به همین دلیل است که گردشگران با بازدید از این پارک علاوه بر این آبشار ، می توانند از جاذبه های دیگر درون این پارک نیز دیدن کنند. قدرت اعجاب آور این آبشارهای خروشان از سه کشور آرژانتین ، برزیل و پاراگوئه قابل مشاهده است و به راستی از خیره کننده ترین مناظری است که در تمام عمر خود خواهید دید. رود ایگواسو در شهر ایگواسو به عنوان یکی از شاخههای رود پارانا از کشورهای برزیل و آرژانتین عبور میکند. طول این رود، 1320 کیلومتر است. شهرت جهانی این رود به خاطر وجود آبشارهای ایگواسو در آن است. این آبشارهای زیبا، مرتفعترین آبشارهای جهان هستند.از شدت فشارآب صدا به صدا نمی رسید.البته چون در فصل باران خیز سفر کرده بویدم آب کمی گل آلود بود.ولی در بقیه فصول آب زلال و شفاف است . تماشای سقوط حجم بسیار زیاد آب آن هم از ارتفاع 60 تا 80 متری، برفکی شدن آن و نشستنش بر روی سنگ ها و صخره ها، روح انسان را جلا می دهد.
هر دو کشور آرژانتین و برزیل در دو سوی آبشار ایگواسو دارای پارک های ملی هستند.از جمله پارک ملی ایگواسو،این پارک جنگلی انبوه، انواع گونههای جانوری از جمله پرندگان، پوماها، میمونها و خوکهای خرطومدار را در خودش جای داده است. شهرت اصلی این پارک هم به خاطر قرار گیری آبشارهای معروف شهر ایگواسو در آن است.مسیرهای پیادهروی مختلفی درون پارک ملی قرار دارند. گردشگران با عبور از مسیر ماکاکو به آبشاری میرسند که امکان شنا کردن در آن را دارند. قطار بوم گردی هم یکی از جاذبههای درون این پارک است.فروشگاههای صنایع دستی و رستورانهای درون پارک ملی، انواع محصولات را در اختیار گردشگران ایگواسو قرار میدهند.اگر از بنده راجب شگفت انگیز ترین سفرم که به افراد توصیه میکنم حتما تجربه کنند همین شهر ایگواسو وجاذبه های طبیعی آن است.خلاصه شب را در هتل استراحت کردیم و فردای آن روز برای بازدید از جنگل های آمازون راهی شدیم.
جنگلهای بارانی آمازون همچون ماری آرمیده بر زمین از اکثر کشورهای قاره امریکای جنوبی عبور میکند، در این میان برزیل، پرو و کلمبیا بیشترین سهم را دارند. وسیعترین جنگل بارانی کره زمین توسط رودخانهای عظیم جثه به دو بخش تقسیم میشود و غنیترین تنوع زیستی را در بر میگیرد.کشف اسرار طبیعی آمازون، یک ماجراجویی استثنایی در امریکای جنوبی است. این منطقه جنگلی که تماما از درختان پهن برگ تشکیل شده و رودخانه آمازون نیز از نیان آن میگذرد.بخش هایی از کشور برزیل ،60 درصد(پرو)،13درصد(کلمبیا)،9درصد(ونزویلا)،5درصد (بولیوی )،5درصد (گویان)،3درصد (سورینام)،2 درصد (اکوادور)،1.5 درصد (وگویان فرانسه ،1.5 را در برمی گیرد.جنگل آمازون نامزد قرار گرفتن در فهرست عجایب هفت گانه است. جنگلهای آمازون مأمن بیش از ۱۸۰ قبیله بومی است.
در اعماق این جنگلها هنوز قبایلی از بومیان زندگی میکنند که تاکنون با دنیای امروز و مردمان شهرنشین تماسی نداشتهاند. شواهد ژنتیک و مردمشناختی نشان میدهد که مردم بومی آمازون سرخ پوستانی هستند که ریشه آنها مانند دیگر سرخپوستان آمریکا به مهاجرانی بازمیگردد که بین ۱۳ هزار تا ۱۷ هزار سال پیش از سیبری آغاز به حرکت کردند. یکی از بومیان راجب قایق های دست ساز و ابزار ماهی گیری دست ساز و تله هایی که برای حیوانات ساخته بودند تعریف می کرد.که وقتی حیوان در دام می افتاد ،چوب محکمی با سرعت به سرش برخورد میکنه و در واقع با این روش شکار انجام می دهند.برای حیوانات بزرگ همچون خرس به جای چوب تنه درختی برای ضربه زدن و شکار حیوان در نظر گرفته شده بود.یا روشی دیگر برای شکار ،کندن چاله های بزرگ و پوشاندن آن ها با برگ و خارو خاشاک بود،که داخل گودال پر از نیزه بود ،وقتی حیوان به دام می افتد توسط نیزه ها خونریزی شدید می کند و جانش را از دست می دهد.جالبه با گروه موسیقی بومی آشنا شدیم که حتی ابزار موسیقی آنها نیز دست ساز بود.بومیان در خانه های محلی که با چوب وگل ساخته شده بود ساکن بودند.
سوار ماشین شدیم و به بازدید باغ وحشی در نزدیکی جنگل رفتیم .انواع حیوانات اعم از خوک ،تمساح میمون ،لاک پشت های غول آسا ،جغد ،آهو و .. مشاهده می شد.برگشتیم هتل و فردای آن روز در تاریخ 5 ژانویه ،ساعت 7:35 صبح به سمت فرودگاه ایگواسو به مقصد بوینس آِیروس رفتیم .با سوغاتی هایی که خریده بودیم و کوله باری از تجربه به سمت ایران برگشتیم .
همنوردان :
سباستین لیدر ،و دو دستیارش ،عباس شاهمرادی وپسرش مسعودشاهمرادی،احمدجلالی،حسین باستانی ،ایرج معانی و خانم رویاآزادکیا