سفرنامه پاریس

سفرنامه پاریس


هوا گرگ و میش بود و و هواپیما همزمان با بالا آمدن افتاب از فرودگاه امام خمینی با سرعتی بین ۹۰۰ تا ۱۰۰۰کیلومتر بر ساعت به سمت دوحه قطر اوج می گرفت. حدود ۱ ساعت و ۴۰ دقیقه بعد به فرودگاه رسیدیم بعد از سپری کردن زمان ترانزیت با همسفران، حسین اقا که لیدر اصلی بود،و الان صاحب یه شرکت توریستی هست اکرم خانم که افتخار اشنایی با هاشون رو در سفر افریقا داشتم اقای نو تاش ، اقای حسین نظر عموی حسین اقای نظر همسفر افریقا ,مریم خانم و اقای سفر نورالله نجف ابادی وبهار خانم و اقای نجف نظر و امیر اقا سوار هواپیمای دو طبقه با ردیف های هشت نفره به مقصد اروپا شدیم. آرام آرام آسمان اروپا شروع به خودنمایی کردو کم کم چشم انداز نیلی رنگ دریای مدیترانه که به خاطر موقعیت جغرافیایی بین سه قاره اروپا آسیا و افریقا به دریای میانه معروف است از پنجره کوچک هواپیما نمایان شد . و این نوید شروع یک ضیافت رویایی در دل طبیعت بکر بود . نکته قابل ذکر این است که بقیه مسافران خواب شیرین روبه دیدن این مناظر ترجیح می‌دادند .پاریس در فاصله ۴۹۶۵ کیلومتری قطر قرار دارد ، حدود ۷ ساعت بعد در حالی که باران نم نم می بارید به پایتخت نور و عشق یعنی پاریس رسیدیم شهری که به خاطر بارندگی در تمام طول سال دارای طبیعتی سرسبز و اقلیم اقیانوسی میباشد.وسایلو سوار ون کردیمو به سمت هتل حرکت کردیم. حدود دم عصر بود که در هتل مستقر شدیم.با استراحت شبانه تجدید قوا کردیم و آماده ماجراجویی در شهر شدیم .
روز دوم : به به از شبنم صبحگاهی بگم براتون که به خاطر بارندگی شبانه مشاهده می شد. آب و هوای فرانسه شبیه شمال خودمون هست به طوری که با یک چوب خشک وگلدان میشه گلخانه زیبایی داشت چون بقیه زحمتش بر عهده باران و رطوبت هوا هست. اولین منظره ای که در سطح شهر باهاش مواجه شدم پژو 206 خودمون بود.خودشون ؟ فرانسه یکی از کشورهای پیشگام در صنعت خودرو دنیا به لطف برند پژو و رنو هست .
شهروندان پاریس مثل ما ایرانیها برای قانون احترام زیادی قایل بودند مثلاً موتور سواری رو دیدم که زیر تابلوی عبور موتورسیکلت ممنوع در حال حرکت بود. ساختمان های شهر تقریبا چهار تا پنج طبقه با نمای سنگی بود. نکته جالبی که خیلی توجه بنده رو جلب کرد رستوران های خیابانی در سطح شهر بود . تو این شهر هم مثل خیلی از شهر های خارجی چون دولت مالیات هنگفتی را از شهروندان میگیره و هزینه گاز و تهیه مواد غذایی در منزل خیلی سنگین میشه به همین دلیل اکثر مردم وعده های غذایی رو کنار خیابان میل می کنند. هزینه زندگی در فرانسه به طور میانگین برای هر شخص حدود ۹۰۰ تا ۱۲۰۰ یورو در ماه می باشد و به دلیل کمبود فضای منزل برای نگهداری گل و گیاه تمام پنجره های شهر مملو از گل های رنگارنگ بود که جلوه زیبایی را به شهر می بخشید. در ایران اکثر مردم حداکثر تا میانسالی امکان صاحب خانه شدن یا خرید خودرو رو دارنداما در کشوری مثل فرانسه ۹۵ درصد مردم اجاره نشین هستند. و شرکتهای بزرگ ماشین هایی رو خریداری می کنند و به صورت اجاره در اختیار مردم قرار میدهند . و با کسر از حقوق خدمات پس از اجاره ارائه می دهند برای مثال لوکیشن وتایم استراحت شما ثبت شده و در این فاصله که در خواب ناز به سر میبرید افرادی از سمت شرکت خودرو ر و لول میبره کارواش و لول برمیگردونه .خلاصه تا سن پنجاه شست سالگی باید مثل …مثل دور ازجان یک انسان پرتلاش کار کنی. به همین خاطر قوانین حقوقی مالیاتی ایران شباهت زیادی به این کشور داره. البته فقط در قسمت ستاندن مالیات.در فرانسه اگر سطح مالی خوبی داشته باشی باید مالیات سنگین را هم بپردازی اماااااا علی رغم این دولت برای سالمندان شصت سال به بالا و بازنشستگان مکانهای زیبایی رو جهت اقامت و رفاه در نظرمیگیرد .این قشر از طریق یارانه های پرداختی ایالتی تامین مالی میشوندو اینگونه با بالا بردن سطح امکانات شاخص امید به زندگی را توسعه می‌دهند. خوب بریم سراغ شهرگردی چون زیادی قلمبه سلمبه صحبت کردم گفتم شاید این گونه شاخص امید به زندگی در خوانندگان ایرانی این مطلب هم اکنون فارغ از بحث مالیات در ترافیک سنگین جاده چالوس برای گذراندن تعطیلات ناشی از آلودگی هوا به سر می برند رو بالا ببرم . در ادامه به اولین بنایی که رسیدیم طاق پیروزی یا تاج خیابان شانزلیزه بوددر حالی که بارون میبارید و اکثرا بارونی به تن داشتند. این بنا در غرب خیابان شانزلیزه و در میدان شارل دو گل واقع شده است و با الهام از طاق تیتوس فروم رم ساخته شده است بر روی این بنای چوبی مجسمه های شاهکاری که نماد فتوحات ناپلئون بودند نصب شده ناپلئون در سال ۱۸۰۶ دستور ساخت این طاق را صادر کردو بنای اصلی در ۲۹ جولای ۱۸۳۶ توسط فیلیپ افتتاح شد شهروندان پاریسی هنگام عبور از رو به روی این بنا ادای احترام می کردند. زیر طاق مقبره سرباز گمنام فرانسوی قرار دارد که شعله یادبودی تابه امروز برای او با گاز طبیعی روشن نگه داشته شده است. این بنا ۱۲ خیابان شهر پاریس رابه هم متصل کرده و و مجاورت خیابان ها و میدان شکل ستاره مانندی ایجاد کرده است از سال ۱۹۱۸ جشن سالانه‌ای در این مکان برگزار می شود که نماد صلح جنگ جهانی اول است . برای بالا رفتن از این بنا می‌توانید راحتی آسانسور یا طی کردن ۲۸۰ پله را برگزینید. کشور فرانسه بر پایه لائیسیته بنا شده آزادی اندیشه و مذهب در این کشور تصویب شده است و البته این موضوع فقط برای حضور در جامعه صحت دارد و برخی ادیان از خیلی حقوق عادی محروم هستند و من شاهد عینی این موضوع در یکی از خیابان های این کشور بودم با دیدن خانم محجبه کنجکاو شدم تا صحت این موضوع را از زبان او جویا بشم خانم فرانسوی الاصل مسلمانی که ساکن پاریس بود .وایشون اشاره کردند که بعد از آن دبیرستان اجازه تحصیل در مهد تمدن دنیا به خاطر عقایدشان به انها داده نمیشود . در ادامه سرهنگ بازنشسته ارتش رو دیدیم که با دریافت وجهی از توریست ها به آنها اجازه می‌داد تا در حالی که لباس رسمی ارتش را به تن داشت عکس یادگاری با او را به عنوان تحفه از این سفر با خود سوغات ببرند . موضوع دیگری که به چشم می خورد بندکیسه های دستفروش ها بود که موقع فرار از دست ماموران شهرداری برای جمع کردن وسایل شان استفاده می کردند در همین لحظه ماموران شهرداری از راه رسیدند ودست فروش ها پا به فرار گذاشتند ولی خانمی که از توان جسمی کمتری برخوردار بود زمین خورد و ماموران شهرداری باباتون به جانش افتادند و دستبند به دست همراه خودشون بردند فقط به جرم فروش مجسمه های کوچیک برج ایفل. به هر حال این وظیفه دولت برای اجرای قانون است. جمله معروف دستفروش ها که برای جلب توجه فریاد میزدند سه تا ۱ یورو بود. یکی دیگر از شغل‌های کاذبی که در کنار خیابانهای این شهر به چشم می خورد اکاردیون نوازی و رقص و اجرای حرکات نمایشی بود این نوازندگی خیابانی در اکثر کشورها به عنوان شیوه ای از موسیقی به رسمیت شناخته شده است.و باعث تجمع افراد زیادی شده بود .چون هنر و موسیقی با روح انسان عجین شده و تماشای ان باعث میشه ادمها لحظه ای فارغ از هیاهوی این دنیا شاد باشند .خوب بریم سراغ یکی از زیباترین و معروف ترین خیابان های دنیا ،خیابان شانزه لیزه پاریس. خیابانی پو شیده از سنگفرش وفوق العاده پر رفت و آمد و دارای اینترنت پر سرعت . اکثر شرکت ها و برندهای لوکس و بزرگ دنیا یک نمایندگی در این خیابان دارند. شما میتونید شاهد تمام برند های معروف دنیا در سرتاسر این خیابان باشید. واژه شانزه یا همان les champ به قدم زدن اشاره دارد.و اینجا بهشتی برای عاشقان پیاده روی است.ابتدا به یک نمایشگاه پژو سر زدیم . همانطور که میدونید اولین ماشین بخار توسط جیمز وات اختراع شد و در ان از بخار به عنوان سیال عملیاتی برای تولید کار مکانیکی استفاده میشد. فرانسوی ها بهترین های صنعت خودرو سازی رو درطبقات مختلف نمایشگاه در معرض دید قرار داده بودند.کمپانی های بزرگ سیتروین رنو و پژوغوغایی به پا کرده بودند . در پیاده رو ها کبوتر زیاد دیده میشد .تضاد طبقاتی فاحش در لوکس ترین خیابان دنیا با دیدن دستفروش هاکنار خیابان با کشکول گدایی و شیک پوش ترین عابران با یک کارت اعتباری پر اعتبار دیده میشد . شباهت جالب دستفروشانی که کل زندگیشون خلاصه میشد در نوشته تقاضای کمک روی مقوا و سگ خونگی که روی سکویی کنارشان استراحت میکرد.کنجکاو شدم تا با یکی از این دستفروش ها گپی بزنم. در مورد دخل و خرج این شغل پرسیدم نتیجه گفت و گو این بود که غذای حیوون خونگیشون که فرزندشون محسوب میشد از غذای خودشون گرون تر بود. نکته جالبی که در دکوراسیون مغازه ها به چشم میخورد این بود که مثلا از کتری قوری یا هر شی دیگه ای با تعداد زیاد چیده شده بود تا جنس اصلی برای مثال لباس توجه بیشتری رو جلب کنه .یا دکور پوشیده شده از انواع ساعت برای فروش لباس. اگر میانه راه از پیاده روی خسته میشدی ون هایی برای عبور و مرور در نظر گرفته شده بود. مردم فرانسه رفتار غرور امیزی با توریست ها داشتند شاید به این دلیل که صنعت و اقتصاد انها به نسبت کشورهای فقیر انقدر وابسته به گردشگران نبود. در نبش یکی از خیابان ها دفتر ایران ایر نمایان شد. در مسیر شرکت توییتا خودروهایی رو ایستاده به نمایش گذاشته بود که ادعایی بر سبک بودن این ماشین ها بود. …کم کم هوا ابری شد و بارون به زیبایی این خیابان افزود.ساعت هشتو نیم بعد از گشت و گذار و با تاریک شدن هوا چیزی که خیلی میتونست جذاب باشه یه شام خوشمزه و البته فوق العاده گرون بود. البته هوا تاریک نبود…..حدود ساعت ده صدای اذان به گوش رسید. در حالی که هوا هنوز روشنه خواب مهمون چشمامون میشه. و صبح زود قبل از اینکه خواب کافی داشته باشید آفتاب طلوع کرده. مث شبهای سفید سن پترزبورگ هر چه به قطبین نزدیک بشیم یه تایمی از تابستان میرسه که ساعت ده و نیم شب افتاب غروب میکنه ساعت ۱۱ آروم آروم گرگ و میشه ساعت دوازده هوا تاریک میشه ساعت یک هوا دوباره یواش یواش روشن میشه ساعت دو هوا گرگ و میشه ساعت ۳ آفتاب طلوع میکنه،اصولا شبانه روز ۲۴ ساعت است ۱۲ ساعت روز و ۱۲ ساعت شب در کشور ما در زمستان طول روز کوتاه و شب های بلند رو داریم که شامل شب یلدا هم میشه . سوار ماشین شدیم و در مسیر به کلیسایی رسیدیم که جمعیت زیادی در محوطه مشغول شادی و پایکوبی بودن.در پیاده رو به هنرمندی برخورد کردیم که تقریبا بعد از چند دقیقه پرتره شما رو روی کاغذ خلق میکرد.شب رو در هتل استراحت کردیم . روز بعدپس از صرف صبحانه سوارماشین شدیم به مقصد خیابان پنجم اناتولی میدان دان شان دو ماس برجسته ترین سازه کاملا فلزی معروف یعنی برج ایفل .و باز هم به صف طولانی مسیر اسانسور برخوردکردیم . این برج دارای چهار پایه میباشد که دو مسیر مختص اسانسور و دو مسیر پلکانی میباشد.با دیدن این صف براورد کردیم که بالغ بر سه ساعت طول میکشه تا نوبت به ما برسه . مسیر پلکانی که هیچ متقاضی جز گروه ما نداشت رو انتخاب کردیم چون طی کردن این مسیر در برابر قله ای که در پیش داشتیم کار سختی نبود . البته با وجود خستگی صدیورو ذخیره کردیم. ولی سعی میکردیم با خوش و بش و عکاسی و … از مسیر لذت ببریم. به طبقه اول رسیدیم از بالا مقبره ناپلیون بناپارت خدابیامرز دیده میشد .این برج دومین پر بازدیدترین سازه پس از کاخ های ورسای فرانسه در جهان است.البته در مقام قدمت نسبت به اثار باستانی کشور ما ناچیز است‌ . در مورد تاریخچه پیدایش این بنا شنیدن این داستان خالی از لطف نیست.اهنگری به نام گوستاو ایفل باحکم حبس ابد در زندان این طرح را ا رایه داد و ادعا کرد که با ساختش میتوان تا ابد برای فرانسه گردشگر جذب کند. ولی شرط ارایه طرحش ازادی از زندان بود .در طول حیاتش موفق شد تا ساخت طبقه اول برج را در دسامبر ۱۸۸۷کلید بزند. و سرانجام در سال ۱۸۸۹به عنوان یک شاهکار افتتاح شد.وقتی به طبقه اول رسیدیم با دوربین های مخصوص نمای کلی شهر خودنمایی میکرد و میدانی که از لحاظ معماری شبیه میدان امام اصفهان بود. رودسن که حال و هوای رودخانه راین رو برام تداعی می کرد .و ساختمان هایی که از لحاظ ارتفاع یک دست هستند مشاهده میشد.البته دور محوطه ایستگاه ها حصارکشی بود به این دلیل که قبلا امار خودکشی بالایی داشته چون کسی رو از گرفتن نتیجه ناامید نمی کرده .جایگاه هایی برای ثبت یادگاری تعبیه شده بود .نمونه این جایگاه رو در فرودگاه سوسیس سنگاپور مالزی جزایر اندونزی و.. دیده بودم . درختی در سنگاپور .اگر نمونه این طرح در ایران هم پیاده میشدشاید کمتر شاهد تخریب اثار باستانی بودیم ناگفته نمونه که منم اسم خودم و کشورم رو با یه فونت بزرگی به یادگار گذاشتم.پس از عکاسی و .به سمت پایین برگشتیم .نکته قابل توجه مزایده چند میلیون یورویی بود که هر هفت سال یکبار برای رنگ زدن و نوسازی این سازه برگزار میشده . . شصت تن رنگ برای رنگ کردن این بانوی آهنی پاریس لازم است. در محوطه با افرادی با صورت های رنگ شده به شکل مجسمه که ساعت ها ساکن و بی تحرک برای امرار معاش می ایستادند عکس یادگاری گرفتیم. بستنی نوش جان کردیم و مجدداً با دستفروشان ی مواجه شدیم که هفتاد هشتاد تا مجسمه کوچک برج ایفل متصل به یک حلقه با شعار ۵ تا یک یورو را به دست داشتند که بنده یکی از این حلقه ها را برای سوغاتی به طور یکجا وعمده خریداری کردم از اون به بعد این دستاویزی برای خنده و شوخی جمع شد همین طور که پیاده میرفتیم رفتار دستفروش‌ها روباتکان دادن این حلقه تقلید می‌کردم که حتی توجه پلیس راهم جلب کرد ولی با نشان دادن علامت لایک از کنار مان گذشتند چون مشخص بود که توریست هستم و قصد فروش ندارم.قدم زنان به مجتمع تروکدرو که بوستانی بزرگ مملو از فواره و فضای سبز و مجسمه های زیبا بودرفتیم. جایی که چشم انداز بی مانندی از برج ایفل داشت.روز بعد ناهار فانتا کباب ترکی سیب زمینی و سس میل کردیم الان با یاد اوریش مزه بی نظیرشو زیر دندونم حس کردم. شب راکنار هم با جشن سپری کردیم.روز بعد با اتوبوس به مقصد شهر ورسای میدان آرم پلاک 78000مجموعه کاخ های ورسای حرکت کردیم. و باز هم با صف طولانی بازدیدکنندگان روبرو شدیم پانزده یورو برای خرید بلیط هزینه کردیم روی قسمتی از این کاخ سلطنتی که در حال تعمیر بود پارچه نقاشی شده زیبایی شده بود که باعث حفظ یک دستی بنا شده بود. در ورودی کاخ راهنمای صوتی به گردشگران داده می شد که شامل زبان های فرانسوی انگلیسی چینی اسپانیایی ایتالیایی هلندی ژاپنی بودروی راهنما علاوه بر نشان دادن مسیر دکمه ای تعبیه شده بود که با فشردن آن اطلاعات جامعی را در مورد اون طابلو های نقاشی و تاریخچه ان بخش منتخب در اختیار خیل عظیم گردشگران می گذاشت وروش ابتکاری جالبی به نظر میرسید. این مجموعه کاخ های شکوهمند اقامتگاه لویی چهاردهم ملقب به پادشاه خورشیدو ملکه ها بوده شامل هفت تالار مجلل که نامگذاری هر سالن الهام گرفته از الهه های رومی به نامهای تالار ساترن نماد خدای کشاورزی تالار ژوپیتر خدای قانون تالار ونوس خدای عشق وبه عنوان سالن غذا خوری پادشاه سالن آپولون به عنوان سالن هنر و موسیقی تالار مرکوری خدای تجارت و به عنوان سالن ورق بازی تالار مارس خدای جنگ و به عنوان سالن رقص تالار دیانا خدای شکارو به عنوان سالن بیلیارد بوده سالن های ونوس ساترن و ژوپیتر به تالارهای اینه تبدیل شدند. که شکوه و عظمت آن برای به رخ کشیدن قدرت پادشاهی لویی چهاردهم بود از آنجایی که پنجره های این تالار مشرف به فضای سبز می باشد آینه کاری ها تصاویر باغ های محوطه را منعکس می کند و ترکیبش با درخشش آینه ها فضای دلنشین و دنیایی از نور و رنگ را خلق می کند.حدود نصفه روزی گردش داخل کاخ ها طول کشید ، در مسیر در سطح شهر به میوه فروشی رسیدیم نحوه چینش میوه ها و سبزیجات قابل توجه بود ماهی های طعم دار شده انواع خرچنگ صدف و غیره که روی یخ چیده شده بود.بعد از گشت و گزار در شهر وپس از صرف شام من و مریم خانم و حسین اقا دوباره بامترو راهی خیابان شدیم حیف بود حالا که فرصت گردش در پاریس را داشتیم نمای نورانی جذاب برج ایفل را در شب از دست بدهیم. برای نورپردازی این آسمان خراش از ۲۰ هزار لامپ چشمک زن استفاده شده پروژکتورهای که با رقص نور شب های پاریس را روشن میکنندعکس هایی به یادگار گرفتیم و سپس راهی پل هنر شدیم مشهور به پل عشاق که از یک طرف به موزه لوور و از سوی دیگر به انستیتو فرانسه دسترسی دارد پلی که دلدادگان به نشانه علاقه به محبوبشان قفل هایی رو میزنند همراه با پیام های عاشقانه . جایی که عاشقان قفل های ریز و درشتی رابه نشان وفاداری به یکدیگر به ان می آویزند. البته تلاش بنده برای باز کردن قفل های رمزدار ناگفته نماند. روز بعد همگی با هم بیرون از هتل یه ناهار فوق العاده خوشمزه میل کردیم.البته ارم حلال فود که برای جذب مسلمانان در نظر گرفته شده در منو دیده میشد.
سوار مترو به مقصد موزه معروف لوور فرانسه شدیم.چون دسترسی سریع و راحت رو برای مسافران فراهم میکرد. یک بنای تاریخی که در سمت راست رودخانه سن واقع شده است.این موزه دارای چهار ورودی است.ورودی هرم شیشه‌ای که برای خرید بلیط باید به باجه زیر این هرم مراجعه کنید.ورودی گالری کاروسال ورودی دالان ریشلیوو ورودی درگاه شیرهاو همچنین دارای ۴ سالن برای آثار فرانسوی ۶ سالن مخصوص آثار بقیه کشورها و ده سالن برای نگهداری آثار باستانی کشور عزیزمون ایران وپنج سالن برای آثار اتحادیه عربی در نظر گرفته شده ، در مجموع اثار برجسته ای که با سرقت یا خرید از کل دنیا در دوره های مختلف از جمله رنسانس جمع اوری شده است. وارد سالن ده شدیم که مخصوص اثار کشورمان در قلب فرانسه میباشد.با دیدن پرچم شکوهمند مان حس غرور عجیبی به انسان دست میدهد. افرادی را میشناختم که بادیدن سالن های مربوط به ایران ترغیب به سفر به سر منشا این اثا ر شدند . اثار این سالن مربوط به شهر شوش و کرمان میباشد .و نقشه ای که اسم خلیج فارس بر ان ثبت شده موجود بود. و در مورد نامگذاری این خلیج حدود نیم ساعتی با اروپاییان معرکه گرفتم . تخته سنگ های عظیمی به بلندای چند برابر قد انسان با خط میخی . .اگه برای شما هم سوال شده که چطور این اثار به این سنگینی رو به اینجا منتقل کردند باید بگم ازچغازنبیل که بزرگترین بنای اجری دنیا هست رودخانه ای احداث کردند و داخلش اب به جریان انداختندو تخته سنگ هایی که از کوه جدا و کنده کاری کرده بودند رو داخل قایق ها قرار میدادند و سپس ازراه خلیج فارس منتقل میردند. برای حفظ این اثارو ماندگاری انها درون موزه گازی پخش میکردند . درگذشته در دوران عثمانی چون اعراب ضد پادشاهان هخامنشی بودند توسط نردبان از این آثار بالا رفتندو وحشیانه صورت های مجسمه ها رو تخریب کردند. و لی اثار موجود از تخت جمشید با شهمان شکل اصلی به موزه منتقل شده اند . در موزه لووراثار برجسته ای وجود دارد اما آثار فاخری که در سطح جهانی شناخته شدند شامل تابلوی مونالیزا، ونوس میلو و مجسمه بالدار پیروزی است. که البته انتظار دیدن جمعیت انبوهی اطراف این تابلو ها رو داشته باشید البته تماشای تمام این آثار درچند ساعت از روز ممکن نیست . برآورد شده به طور تقریبی ۱۰۰ روز برای تماشای همه آثار زمان لازم است گروه ما هم مثل بقیه به ناچار و بعد از چند ساعتی موزه را ترک کرد.در مسیر ماشین ژیان سیتروین در خیابان دیده شد. .در محوطه بستنی نوش جان کردیم . از قیمت آب که یک یورو بودبراتون بگم تابقیشو خودتون براورد کنید. سپس سوار متروسریع السیر به سمت کلیسای جامع کاتولیک نوتردام یا بانوی مقدس شدیم.کلیسایی که زیبا ترین بنا در معماری گوتیک می باشدکمتر کسی است که اسم افسانه گوژپشت نوتردام به گوشش نخورده باشد. کلیسای نوتردام در جریان انقلاب فرانسه مورد حمله قرار گرفت واثار و نقاشی های درون ان آسیب دید. ویکتورهوگو بارمان معروفش قصد داشت ارزش معماری گوتیک را یادآوری کند و با این اثر کمک شایانی به ساخت و مرمت این بنا کرد . در محوطه با صحنه زیبای کبوترهایی که به دامن انسان ها در شهر پناه آورده بودند و با احساس امنیت روی دست بشر غذا میخوردند برخوردیم در بیرون این بنامجسمه‌هایی با نقوش عجیب و غریب که به طرز ماهرانه تراشیده شده اندو در واقع نماد نگهبانان کلیسا در برابر اهریمن بوده.به چشم میخورد. بنا دارای سه درب ورودی می باشد که یکی از آنها زندگی حضرت مریم دیگری حضرت مسیح و درب میانی که روز قضاوت و بهشت و جهنم را با نقوش برجسته به تصویر کشیده است. با محرابه های پر از شمع مواجه شدیم که به انها نمازخانه های کوچک یا chapelمیگویند که به عنوان نمازخانه و محل دفن اسقف ها و روحانیون استفاده میشده.به دلیل حس کنجکاوی وارد یکی از محرابه ها که محل اعتراف به گناهان بود شدم در آنجا اسقف اعظم پارچه روی من کشید بنده را غسل تعمید داد و اینگونه از تمام گناهان پاک شدم البته شاید تا اخر هفته بعدی که دوباره مبلغی رو کف دست اخوند مسیحی میزاشتم. پنجره های مشبک با نقوش رنگی پشت بندهای معلق برج های دوقلوی ناهمسان که ناقوس هایی را در خود جای داده است از ویژگی های بارز این کلیسا است بعد از بازدید و تامین غذای روح به دست اسقف اعظم نوبت به تامین غذای جسم رسید و ناهار مفصلی را در رستوران میل کردیم. در مسیر زیر پل باز هم با اجراهای خیابانی شادگیتارنوازی و جشن و پایکوبی مواجه شدیم البته شاهد یکی دیگر از شغل‌های کاذب یعنی ماساژوری در خیابان بودیم که افراد زیادی برای بهره بردن از این ماساژ ریلکسی و آرامش بخشیدن به عضلات خود صف کشیده بودن تا به دور از هیاهوی کار و مشغله های زندگی دقایقی از شر استرس و فشارهای عصبی خلاص شوند . از آنجا که اغلب جاذبه های گردشگری پاریس در اطراف رودخانه سن قرار دارد یکی از تفریحات مهیج برای گردشگران سوار شدن قایق های تفریحی است که .تفریح مناسبی برای سفر های عاشقانه و گذراندن ماه عسل ویا جمع دوستانه است. میتوان لحظات ناب را با صرف غذا های خوشمزه همراه با موسیقی زنده همزمان با بازدید از جاذبه های اطراف رودخانه خلق کرد. حین گردش در خیابانهای این شهر کلیسا های زیادی به چشم می خورد که در واقع نقش عبادتگاه هایی مثل مساجد خودمان را داشت . برخی از کلیسا ها به خاطر معماری خاص و جزئیات در عرصه جهانی معروف شده اند. بی شک یکی از جاذبه های پاریس سواحل زیبای این منطقه است مکانی دنج برای استراحت کردند آفتاب گرفتن دویدن دوچرخه سواری و مورد جالبی که باهاش مواجه شدیم فوتبال ساحلی بود ورزشی مهیج که روی سطح مسطح پو شیده از شن و ماسه برگزار میشه . ناگفته نماند تیم ملی فوتبال ساحلی فرانسه یکی از بهترین تیم های جهان است البته ما هم اگر اوقا ت فراغتمان را در ساحل می گذراندیم. احتمالاً یکی از تیم های قهرمان در این زمینه بودیم. مشغول پیاده روی بودیم با یک خانواده ایرانی مواجه شدیم که بلندبلند در حال فارسی صحبت کردن بودند و در حالی که یکی از خواهران تذکر می داد که با ولوم کمتری صحبت کنندخواهردیگر در جواب گفت مگه بین جمعیت کسی هست که متوجه صحبت و زبان ما بشود ناکهان من که از تیم جلوتر حرکت میکردم به یکباره فریاد زدم بله کسی مثل من که با شنیدنش هر دو از خوشحالی فریاد زدند .از حس زیبای ملاقات افرادی هم زبان و هم فرهنگ خودت هستند در خاک غربت هم تیم ما و هم افراد خانواده به وجد آمدند. خلاصه بعد از روبوسی و کلی خوش و بش کردن از خانواده محترم تهرانی که برای گردش فرانسه رو انتخاب کرده بودن جداشدیم. سوار مترو شدیم و به سمت هتل رفتیم وسایل و تجهیزات روز جمع و جور کردیم و سوار قطار شدیم به سمت مقصدی که به خاطرش به اروپا سفر کرده بودیم یعنی قله مونت بلانس یا کوه سپیدملقب به بانوی برفی.که بلندترین کوه از رشته کوه های آلپ و در مرز کشورهای فرانسه و ایتالیادر ارتفاع ۴۸۱۰متری قرار دارد.ناهار رو دور هم در کوپه قطار ساندویچ میل کردیم هفت هشت ساعتی که در مسیر بودیم طبیعت زیبا و بکر جنگل از پشت قاب پنجره های قطارخودنمایی می شب را در قطار استراحت کردیم و صبح ایستگاه قطارروستای کوهپایه ای …لیفیه رسیدیم.لباس کوهنوردی به تن کردیم. از این به بعد سوژه عکاسی من فقط گل های رنگارنگ و زیبا بود. وسایل را در گاریهایی جادادیم و دررستورانی که در ان نزدیکی بودبا صرف صبحانه منتظر راهنماهای محلی ماندیم . احتمالاً همتون یک بار توی مسافرت باقوطی های مربا و عسل اندازه بند انگشت تر برخورد کردید قضاوت کردن در مورد تعداد این قوطی هایی که برای سیر شدن و امادگی برای شروع یه صعودجذاب رو را نوش جان کردم بر عهده خودتون میزارم و در اخر صحنه کلکسیون مرباو عسل های خورده شده توسط گروه دیدنی بود. بالاخره راننده ها دنبالمون اومدند و راهی شدیم. از کنار پل هوایی گذشتیم که برای حفظ محیط زیست به جای تراشیدن و تخریب کوه با ستون های خیلی بلند بنا شده بود. و از دور کوههایی که حتی در تابستان از برف پوشیده شده دیده میشد. جنگل های سرسبز کاج در مسیر هر عاشق طبیعتی رو ترغیب به برپا کردن بساط چایی و اتش میکرد . بنده در تونل هایی که در مسیر بود فریضه دست و جیغ و سوت را به جا آوردم.کلا ملتی هستیم که از سختیها و مشکلات هم طنز میسازیم .رسیدیم به ایستگاهی که از ان به بعد امکان عبور هیچ ماشینی نبود و با تله کابین و تله سیژ امکان جابجایی هست و مسیرهای بازگشت اسکی بازان میباشد.همراه دو لیدر تا ارتفاع ۱۶۵۳متری سوار تله کابین شدیم از بالا راه های مارپیچی دیده میشد که در قلب جنگل به هتل های جذاب چند طبقه منتهی میشد.تصور کنید اتاق های شیک و تمیز که ویوهای شیشه ای مشرف به دره داشت. و از یک سو چشم انداز جنگل واز سوی دیگر نمای کوههای پر از برف رو در مکانی دنج تجربه میکنید.درکنارهتل ها کافه ها رستوران ها وسایل بازی و امکاناتی نظیر دوچرخه برای لذت بردن از طبیعت خدادای در نظر گرفته بودند. مکانی که به خاطر فرکانس مثبتی که از طبیعت دریافت می کردیم خنده و شادی از ته دل در چشمان بچه ها موج میزد. یواش یواش شروع به ترکینگ کردیم. سوار قطار شدیم که روی ریل های محکم در سربالایی حرکت میکرد. و در ارتفاع ۲۳۷۲متری پیاده شدیم و چند تا عکس یادگاری گرفتیم. و اینجا نقطه آغاز ی بود برای رقم زدن یک تجربه ناب صعود. افرادی که قصد کوهنوردی نداشتنداز همین جا با قطار برگشت به سفر خود پایان میدادند.ارام ارام شروع به حرکت کردیم. بعد از چند ساعت پیاده روی استراحت کوتاهی کردیم. و با تماشای گله بز کوهی که توانایی زیادی برای جست و خیزو دویدن و روی صخره ها داشتند گویی انرژی مضاعفی از سوی خالق انها دریافت کردیم و با قدرت به راهمان ادامه دادیم. یواش یواش با دیدن برف انگار قند توی دلمان اب شد. به اولین استراحتگاه در ارتفاع ۳۱۶۷متری با ظرفیت ۷۴نفر رسیدیم هوا فوق العاده سرد بود و جدال با طبیعت را با تجهیزات فنی مناسب مثل خوابیدن در کیسه خواب آغاز کردیم . صبح روز بعد به مسیر دیواره ای رسیدیم .‌و هم طناب دیواره رو بالا رفتیم. هوا کاملا مه الود بود. از شدت سرما صورت های همه سوخته بود. یه ناهار سردستی میل کردیم و حدود بعد از ظهر به پناهگاه رسیدیم. آنجا با تعدادی از کوهنوردان از کشورهای دیگه مثل ایتالیا و کره اشنا شدیم و با وجود تخت ما کف پناهگاه استراحت کردیم.معضل اصلی صعودهای زمستانه… زمانی هست که نیاز به اجابت مزاج پیدا میکن تقریبا نیاز به دستشویی که نصفه شب از خواب بیدارت میکنه تو سرمای شدید هوا و دستکش به دست یه جور مصیبت بود . پاکسازی که فقط با دستمال امکان داشت . چون هر منبع ابی هم موجود باشه توی اون دمای زیر صفر یخ میزند. خلاصه شب رو استراحت کردیم وحدود ساعت دو نصفه شب با استفاده از تبر یخ کرامپون و کفش سه پوش و طناب به سمت قله حرکت کردیم . همانطور که میدانید علت شروع حرکت شبانه در اکثر صعودها یک اصل کوهنوردی است یعنی قانون ساعت ۱۴ کوهنوردان را ملزم می کند در هر جای از مسیر قرار دارند حتی نزدیک‌ترین فاصله تا قله به سمت کمپ آخر برگردند. بنابراین نیمه های شب عزم را جزم کردیم تا بعد از طلوع آفتاب و گرمتر شدن هوا به قله رسیده باشیم.عکس با پرچم بانک ملی سیم بوکسل دو نفر دو نفر در برگشت تا شب به کمپ یک رسیدیم. در مسیر یک ایرانی سقوط و مرگ.و هیچ وقت پیکرش پیدانشد. له لورده رسیدیم . سرعت برگشت بیشتره چون با افزابش درصد اکسیژن کم کم توان بدنی بیشتر میشه و یواش عکاسی و شوخی شروع میشه.هوا ارام گرمتر میشه و لباس کم میکنیم و شلوارک. و مجدد به ایستگاه قطار رسیدیم.عکس با گل ابی. افراد گردشگر .قطار در سراشیبی… پیاده شدیم. سوارتله کابین و کف خیابان. کلا یه شب در کمپ یک یک شب کمپ دو . چهار روز رفت و برگشت. کمپ دو در برگشت. خواب… تو زمانی که منتظر راننده‌ها بودیم نظرم را جلب کرد و شروع به عکاسی کردم و چون فصل … بود خرید یه هندونه تگری اولین پاداشی بود که بعد از پشت سر گذاشتن فراز و فرودهای کوه به خودمون دادیم. سوار ماشین شدیم و این دفه تو مسیر تونل همنوردان هم با فریاد و سوت و دست منو همراهی کردند. هنگام عبور از شهر سوژه عکاسی من علاوه بر گل ها ،سگ هایی بود که اکثر مردم همراه داشتند.بالاخره در هتلی واقع در شهر لیفیه مستقر شدیم. صبح روز بعد در حالی که همه مشغول استراحت و رفع خستگی بودند بنده فرصت رو برای گشتن در شهر غنیمت شمردم. باز هم چون از تماشای طبیعت و گل و گیاه سیر نمیشدم با خانم مسنی که در حال اب دادن به باغچه اش بود مشغول گفت و گو شدم. باغچه ای که علاوه بر گل بیشتر سبزیجات مورد نیاز رو هم پرورش داده بود. بعد از استراحت و رفرش شدن نزدیکای عصر که برای صرف شام بیرون رفتیم جشن و پایکوبی خیابانی خستگی از تنمون بیرون کرد. البته من برای حمل وسایلم از کیسه برنج به عنوان کیف دستی استفاده کردم . اولش دوستان اعتراض داشتند اما کم کم به خودم اومدم و دیدم دارم وسایل همه رو حمل میکنم. .روز بعد با مترو گشتی در بازار شهر زدیم.البته چون روز تعطیل بود همه جا خلوت بود. ودر یکشنبه بازار افراد وسایل اضافی منزل و یک سری عتیقه جات رو برای فروش گذاشته بودند . اثارافتاب سوختگی رو ی پوست هممون به وضوح دیده میشد . به پارک شطرنج رسیدیم و مشغول بازی روی صفحات بزرگ شطرنج نقاشی شده روی زمین شدیم هرچند تیم ما بازی رو‌باخت،دو سه روزی در شهر ژنو یعنی یکی از شهرهای سوییس بودیم. شهری لوکس و گران قیمت که در اطراف دریاچه ژنو واقع شده است فرانک سوئیس بود، سپس به شهر چامونیکس رفتیم. در اونجا بهsncf یا شرکت ملی راه اهن فرانسه رفتیم .منظره رشته کوه مونت بلانس یخ و برف که با بهمن تا روی زمین پایین اومده و یخ زده از محوطه شهر دیده می شد .در حالی که اگر در ایران قصد یخ نوردی و گذراندن کلاس یخ و برف داشته باشید باید از ابشار یخی بالابروید . حین حرکت از یک سورشته کوه مونت بلانس و بهمنی که تا سطح زمین کشیده بود و از سوی دیگر ساختمان هایی با نمای گلهای رنگارنگ توجه هر بیننده ای را جلب می کرد. قطر یخ ها که از سه هزار سال پیش تا الان روی هم انبار شده ششصد متر تخمین زده شده داخل غار یخی رفتیم داخل با چراغهای رنگارنگ روشن شده بود و میزو صندلی و امکاناتی با یخ تراشیده شده بود سنگهایی که از کوه ریزش کرده بود و زیر بهمن دفن شده بود داخل اتاق ها دیده میشد اتاق خواب و اشپزخانه ای که به دست هنرمندان طراحی شده بود .
ادامه دارد

اضافه کردن یک نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد