سفرنامه نپال

سفرنامه نپال


به طور اتفاقی از طریق یکی از دوستانم به نام سیاوش گودرزی با خبر شدم فدراسیون کوهنوردی،به سرپرستی جناب بهمن زیاری فراخوانی برای تشکیل گروه هیمالیا نوردی برگزارکرده ،که حدود200 نفراز زبده ترین کوهنوردهای استان برای محک زدن خودشان ثبت نام کردند،از آنجایی که بنده درزمره انسانهای ریسک پذیر هستم بی درنگ از این چالش استقبال کردم.طی آزمون های آمادگی  مختلفی که برگزار میشد یواش یواس از این تعداد کاسته می شد.  دریکی از باشگاه های اصفهان آزمون های آمادگی جسمانی مختلف شامل دوسرعت،بارفیکس ،شنا،انواع تست مقاوتی وچابکی برگزار شد و ابتدا حدودصدنفر منتخب شدند،در مرحله بعدی در محیط کوهستان توانایی ها به چالش کشیده شد که حدودبیست تا سی نفرمنتخب شدند.سرانجام طی تست های مختف دیگر تیم هیمالیا نوردی حدود 16 نفره انتخاب شد .وبنده بین اعضاتیم رتبه سوم راکسب کردم .قبل از آن گروه کوهنوردی در سطح شهر نجف آباد داشتم و برنامه های مختلفی رو برگزار میکردم ،ناگفته نماند که برخی برنامه ها برای فرود افراد توانمندرو جایگزین میکردم و با چتر به سمت دامنه پرواز میکردم .که بعد از دریافت مربی گری پرواز و مشغله های این رشته جذاب ،گروه کوهنوردی رو لغو کردم.کم کم زمستان 86 در برنامه های صعودزمستانه ،از جمله قله آنالوجه که به خاطر ظاهر مخروطی شکل پوشیده از برف ،  معروف به دماوند اصفهان است ، شرکت کردیم .البته به خاطر حضورگرگ و حتی پلنگ در آن منطقه به سختی مجوز صعودبه این قله رو دریافت کردیم. قله داراب شاه با ارتفاع 3910 متر طبق جی پی اس در ادامه خط الراس دالان کوه و در جنوب شهر دامنه و شمال غربی روستای آنالوجه قرار دارد.برخی به آن قله آنالوجه نیز می گویند.مسیر صعود اصلی از روستای آنالوجه شروع میشود هر چند از مسیر شمالی نیز قابل صعود است.در مسیر دشت وسیع و حاصلخیز گاوچال قرار دارد که در زمستان ها مانند انبار برف عظیمی است.دامنه کوه کاملا صخره ای و پر ابهت است.قبل از قله دست به سنگ مختصری داریم اما بقیه مسیر علیرغم شیب سنگین قابل کوهپیمایی است صعود زمستانه آن سنگین وتقریبا فنی است.پیاده روی ازکنار حسینیه روستای آنالوجه شروع شد،ناهار مختصری رو در مسیر میل کردیم ونزدیک عصر در فاصله مناسبی از جشمه پس از برف کوبی  کمپ رو برپاکردیم.که طبق توصیه سرپرست به خاطر احتمال حضور حیوانات وحشی برای کارهای ضروری لازم بود حداقل دو نفری از چادر خارج شویم.در مسیر آبشخور حیوانات دیده می شدو منظقه مناسبی برای چرای حیوانات می باشد.از جاذبه های طبیعی این مسیر   نزدیک قله دو چاه عمیق  هست که حتما کوهنوردان دقت کافی نمایند. صبح روز بعد جای پای حیوانات وحشی نمایان شده بود.بعد از صرف صبحانه و آماده کردن کوله ها به سمت قله حرکت کردیم .نزدیک ظهر به قله رسیدیم،نقطه ای که  از شرق، دیگرقله ها و ارتفاعات دالانکوه، ازجنوب شرقی، شهرچادگان و منطقۀ وسیع اطراف آن، دریاچۀ سد زاینده رود و روستای آنالوجه، از جنوب، منطقه ای ازشمال استان چهارمحال وبختیاری و از غرب، شهر داران ومناطق اطراف آن قابل رؤیت استبه خاطربرف و سرمای زیاد تقریبا پیمایش سختی داشتیم .و ناچار به استفاده از کرامپون ودیگر وسایل فنی مثل طناب بودیم.وعصر همان روز پای چادرها رسیدیم و مسقرشدیم.طی یکسال در برنامه های آمادگی مختلف شرکت کردیم.11 فروردین ماه در همایشی که در ورزشگاه تختی  با حضور ریاست تربیت بدنی و خبرنگاران برگزار شد ،شرکت کردیم و به سمت اتوبوس بدرقه شدیم.با اتوبوسی که نوید از شروع از سفرو ماجراجویی جدیدرا می داد ،درحالی که لباسهایی اهدایی از شرکت ققنوس را به تن داشتیم راهی فرودگاه امام شدیم .حوالی ظهربا تیم 16 نفره پس از تحویل وسایل سوار هواپیما شدیم و حدود دو ساعت بعد به دوحه قطر رسیدیم . فرودگاه حمد بزرگترین فرودگاه قطر است که به نام دوحه نیز شناخته می شود که یکی از طولانی‌ترین باندهای پروازی جهان را به خود اختصاص داده است. در این فرودگاه تمامی امکانات رفاهی برای گردشگران فراهم شده است .از آبهای خلیج فارس ومرز هوایی ایران وپاکستان و هندوستان عبورکردیم و درنهایت پس از حدودچهار پنج ساعت به نقطه آغاز سفر یعنی کشور کاتماندو پایتخت نپال رسیدیم .کشور فقیری که مستعمره آمریکا بوده و همزمان با ورد ما به این خاک همه پرسی بر سر استقلال کشور درحال برگزاری بود.که چند ماه بعد اخبار آزادی و استقلال نپال به گوشم رسید. روزهای کاری هفته و تعطیلات پایان هفته با توجه به شغل افراد و فرهنگ حاکم بر کشورهای مختلف، متفاوت است. دین و مذهب نقشی کلیدی در انتخاب روزهای آخر هفته دارند. تنها کشور دنیا که شنبه را تعطیلی آخر هفته اعلام کرده، نپال استفقر فرهنگی هم به وضوح مشاهده میشد .همانظور که می دانید هند را کشور هفتاد و ملت می‌دانند، چون در مجموعه ایالت‌هایی که رسمی ثبت شده‌اند، این کشور پُر از فرهنگ‌ها، زبان‌ها و سنت‌هایی هستند که برخی از آن‌ها شناخته شده و بسیاری از آن‌ها در قبیله‌های مختلف این سرزمین از بزرگ خاندان به فرزندان کوچکتر می‌رسد. شاید نام هفتاد و ملت هم برای این کشور هزار رنگ کم باشد، اما «هندوستان» با داشتن زبان‌ها، گویش‌ها، دین‌ها و سنت‌های مختلف سرزمینی عجیب است که سفر به آن حتما می‌تواند جذابیت‌هایی به همراه داشته باشد. ،نپال نیز با داشتن ویژگی های مشابه ، هند کوچک نامیده می شود و در سطح شهر پر از مرتاز ودستفروش هایی هست که انواع بدلیجات و نمادها رو می فروشند.در گشت های شهری به تماشای آیین مرده سوزی رفتیم ، بدن خانم ها 5 ساعت و برای آقایان 4 ساعت طول می کشد و خاکستر به رودخانه باگماتی می پیوندد که در نهایت به رودخانه گنگ در هند منتهی می شود . نپال با ترکیبی کامل هندوئیسم و بودیسم، شگفتی های معماری مذهبی فراوانی را در خود جای داده است. معابد نپال با داشتن ارتباط قوی با رامایانا و برخی دیگر از نظر زیبایی های شگفت‌انگیز، بازدید از آن را به یکی از اصلی ترین مقاصد گردشگری تبدیل کرده است .نقوش و طراحی های روی ساختمان معابد واقعا زیبا و متنوع بود،و جالبترین طرح از نظر بنده طرح چشم بود .از روی کنجکاوی به معبد سگ پرست ها رفتم وحق الزحمه عابدی که با خواندن ورد بنده رو بیمه کرد پرداخت کردم . از نظرگردشگرانرفتار عابدان و مریدان آنها خرافه تعبیر می شدانواع ظرف ها که صدای داخل معبد را تداعی می کردو زیور الات مختلف فروخته می شد .وظروفی که انواع میوه ها داخلش بود ،در واقع پیشکش خدایان می کردند،سهم بچه های گرسنه اطراف معبد می شد..اما نپال دارای زیبایی های طبیعی بسیاری است ،شاید بپرسید که چرا به نپال سفر کنیم؟ هیچ کلمه ای برای توصیف شگفتی های طبیعت نپال و عظمت قله های برفی هیمالیا وجود ندارد. عجایب نپال  با یخچال‌های عظیم هیمالیا، دریاچه‌های بکر، آبشارها و جنگل‌های سرسبز که زمین را مانند فرش زمردی پوشانده‌اند، در هیچ کجای زمین یافت نمی‌شود و فضایی هستند‌ که شاید بتوان از کلمه بهشت برای توصیف آنها استفاده کردپرچم نپال تنها پرچم ملی جهان است که به شکل مستطیل نیست. پرچم ترکیب ساده ای از دو نوشته است که کلمه‌ای به معنای یک پرچم در آن قرار دارد. گردشگری یکی از پایه های اصلی اقتصاد نپال است وسفربه نپال هر ساله در حال گسترش است. همچنین منبع اصلی درآمد بسیاری از نپالی ها می باشد. نپال با دارا بودن ۸ کوه از ۱۰ کوه مرتفع جهان، مقصد مهمی برای کوهنوردان، صخره نوردان و افرادی است که به دنبال ماجراجویی هستند.و رفتار مناسبی با کوهنوردان داشتند. دو روزی در هتل واقع در کاتماندو مستقر بودیم و قرار شد علاوه بر گردش در شهر،اگر کمبودی در تجهیزات داریم از آنجا تهیه کنیم.نکته ای که توجه من راجلب کرد ،نحوه گاز رسانی در مهمانخانه ای بود که مستقر بودیم ،که به دلیل عدم امکان لوله کشی گاز،با تانک گاز رسانی انجام می شد،که از ایران تامین می شد.روز اول به استراحت درهتل و برگزاری جلسه توجیهی گذشت لیدرمحترم آقای بهمن زیاری خاطر نشان کردن که برای غذا دررستوران ها ضبح اسلامی ندارند و بنده به عنوان راهکار پذیرفتم که بره ای رو خریداری میکنیم و من مرحله ذبح رو به عهده گرفتم تا با این گوشت های آماده سفارش غذابدهیم .با چند تا از دوستان به سمت مسجدی که از قبل راجبش اطلاعات داشتم رفتیم .چون عزیزان اهل سنت بودن نماز عصر را با هم به جا آوردیم و اتفاقا آدرس رستوران که منو حلال فود داشت رو گرفتیم،جالبه جوجه ای که سفارش دادیم،آبگوشت مرغ تحویل گرفتیم و جالبتر از آن روش ذبح حیوانات بود که به روش صنعتی با گاز گوگرد خفه میکردندیا به روش سنتی داخل آب خفه میکردند وسربریدن حیوان را زجردادن تلقی میکردند.البته گوشت ها را با ساتور به قطعات خیلی ریزی تقسیم نمیکردند و معتقد بودند این روش روح حیوان را عذاب می دهد..هشدار به هر مسافری که مقصد نپال را برگزیده از قبل برای خوردن غذای فوق العاده تند آماده باشند .تندی غذا به حدی بود (سه نوع ادویه تند داشتند که همه روبه غذااضافه میکردند)که دو نفر از بچه ها نتوانستند تندی غداها راتحمل کنند و فقط از  تخم مرغ و سیب زمینی تغذیه کردن و به دلیل کمبود انرژی صعود را از دست دادند. چشمتان روز بد نبیند طی این 27 روز که درکشور نپال بودیم هیچ بره ای یافت نشد.البته چون در رده کشورهای فقیر دسته بندی میشه ،بیشتر خوراک مردم عادی سبزیجات وحبوبات می باشد و کمتر از گوشت استفاده می کنند. نپالی ها گوشت گاو نمی خورند. دلایل متعددی برای این امر وجود دارد، یکی این که هندوها گاو را می پرستند. گاو همچنین حیوان ملی نپال است.مثلا وقتی گاوی به طور اتفاقی از محصولات مغازه ای در مسیر تغذیه کنه ،با احترام کامل از این کار ممانعت نمی کنند.در یکی از همین روزهایی که در هتل مستقر بودیم،صدای دستفروشی به گوشم رسید ،از پنجره سرک کشیدم و دیدم هندوانه میفروشه،جالبه به گفته خودش  فقط   سه چهارتا هندوانه میخرید و به صورت اسلایس های کوچک می فروخت و بنده تمام بار رو خریدم  و کلی خوشحال شد،هرچند باز هم کفایت نمی کرد .روز چهارم پس از یک پرواز کوتاه با هواپیمای 16 نفرهاز کاتماندو، بعد از حدود یک ساعت سفر از لوکلا آغاز می شود. فرودگاه لوکلا در بین کوه ها قرار دارد. علاوه بر این، آنچه این فرودگاه را به “خطرناک ترین فرودگاه جهان” تبدیل می کند، این است که در دامنه کوه ها در ارتفاع 2860 متری از سطح دریا واقع شده است و طول باند آسفالت شده آن، تنها 530 متر است و عرض 20 متر با شیب 12 درجه از شمال به جنوب می باشد.ناگفته نماند یک هفته بعد از بازگشت ما از سفر ،خبر سقوط هواپیمایی که 16 نفر سرنشین و کوهنورد روسی داشت در همین منطقه به گوشمان رسید .داخل هواپیما مهمانداربا یه  شکلات کوچک ودو تا پنبه به هر فردمی داد،که با قرار دادن داخل گوش  صدای موتور هواپیما کمتر گوش ها رو آزار دهد. با دیدن پنبه ها یاد اکولایز کردن زیر آب موقع غواصی افتادم .( یکی از متداول ترین روش هایی که به کمک آن می توانید گوش های خود را اکولایز کرده در اصطلاح فشار گوش میانی خود را با فشار محیط همسان کنید، گرفتن بینی و دمیدن از آن است ، که بسیار ساده بوده و می تواند خیلی سریع فشار را از روش گوش های شما بردارد).حین حرکت نوک قله های که از بین ابرها پدیدار می شد واقعا دل ربا بود و برهیجان ما برای شروع صعودمی افزود.  بعد.بعد از پیاده شدن از هواپیما در یکی از مهمان پذیرهای  نزدیک فرودگاه مستقر شدیم که داخلش پرچم تمام کشورها از جمله ایران هم بود.عکسی که توجهم رو جلب کرد اشاره به این داشت که پنجاهمین سال بعد از صعود ادموند هیلاری است .به خاطر عدم حضور وسایل نقلیه ،هوای بسیار پاک و در نتیجه مناظر بکر نعمتی بود که شامل حال ساکنین این منطقه  می شد.صبح روز بعد تخم مرغ بدون نان بود ،که یه صد دلاری از جیبم در آوردم ،که طرف گفت تو کل این منطقه اینقدر نان یافت نمیشه .نهایتاغذارا با نان تست کوچک صرف کردیم.پورترها وسایلمان را تحویل گرفتند ، این افرا واقعا بارهای  سنگینی رو حمل میکردندو از بچگی فرزندان را برای این شغل آموزش می دادندو هر چای مسیر به این افراد با کوله بار سنگین یا یاک ها مشاهده می شد ،به طور خودکار کوهنوردان مسیر را باز می کردند.و ما با کوله های کوچک شامل آب و تنقلات کم از دامنه کوه شروع به حرکت کردیم.که در این ارتفاع آب وهوا کاملا بهاری بود وشکوفه های کوچک رنگارنگ،صدای آرام بخش حرکت آب  فوق العاده روح بخش بود. صداهای طبیعت صداهایی شفا بخش هستند، وقتی ما در احاطه طبیعت و کوهستان قرار می‌گیریم، بسیار مسرورتر هستیم،.با افزایش ارتفاع تغییر در تنوع وتراکم پوشش گیاهی کم کم مشاهده می شدابتدای مسیرهوای بهاری ،نم نم باران ،کم کم هوای پاییزی و درارتفاعات بالاتر با برف رو به رو می شدیم. کل مسیر  پل هایی با سیم ساخته بودند.روی سنگ های مسیر نوشته هایی که حاصل همان اعتقادات بود مشاهده می شد.و ما برای احترام به عقاید آنها از سمت چپ این سنگ نوشته ها حرکت می کردیم .هر سه چهار ساعت پیاده روی در ایستگاه های بین مسیر  استراحت می کردیم .طبیعتا با ازدست دادن آب بدن ،دلمان لک می زد برای یک نوشیدنی خنک،اما جالب بود که  به خاطر سلامت بدن فقط نوشیدنی گرم شامل آب لیمو و آب میوه های مختلف سرو می شد. شب ها در اتاق های چوبی با تخت های دو طبقه که انرزی برق آنها از خورشید تامین می شد استراحت می کردیم.در مسیر در روستایی به نام نامچه بازار که مملو ازتجهیزات کوهنوردی بود،  برای هم هوایی مستقر شدیم.درطول روز 500 متری ارتفاع می گرفتیم و مجدد به نامچه بازار بر میگشتیم.مقصد بعداز نامچه بازار در ارتفاع 3440 متر، خمجو(3790) ،تینگ بوچه (3860 متر)، پریچه(4280 متر) و سپس لوبوچه با ارتفاع 4940متر است. در انتها فقط یک راهپیمایی باقی می ماند تا به کمپ اصلی اورست در ارتفاع 5360 متر برسید..تصاویری که به دیوار استراحت گاه ها نصب شده بود حاکی از تنوع منحصر به فرد از انواع جانوران است .دراین کشور گونه‌های مختلفی از بهترین پرندگان بومی و مهاجر، خزندگان و پستاندارانی همچون فیل، گوزن، خرس، ببر آسیایی، پلنگ، کرگدن و همچنین تمساح پوزه باریک زندگی می‌کنند .مسیر بده بستان هایی داشت و با دره های زیبایی هم مواجه می شدیم که واقعا هرفردی با یک بار تجربه قطعا آرزو می کند مجددلمس این زیبایی ها را تجربه کند.پوست گل انداخته کودکان و محلی ها نشان از کاهش دما بود ،که به خاطر زندگی در ارتفاعات ،آثار افزایش تعداد گلبول قرمز خون ،در چهره افراد مشهود بود.اسپانسر برنامه ما شرکت تام سرکو بود که زحمت هماهنگی لیدرو بقیه امکانات رو متقبل شده بود.ارتباطات گروه  برای کارهای ضروری هم با موبایل ماهواره ای بود. آیلند پیک که نام اصلی آن ایمجا تسه می باشد، به ارتفاع ۶۱۶۰ متر در پارک ملی ساگارماتا در هیمالیا و شرق نپال واقع شده است. نام آیلند پیک توسط اعضای تیم اعزامی بریتانیا به قله اورست در سال ۱۹۵۳ بر این کوه نهاده شد، چرا که زمانی که از دینگبوچه به آن نگاه می شود، به صورت جزیره ای در میان دریای یخ به نظر می رسد. این قله بعدا به نام ایمجا تسا تغییر نام یافت اما همچنان بیشتر مردم آنرا با عنوان آیلند پیک می شناسند. مسیر صعود آیلندپیک در ناحیه دینگبوچه از مسیر نرمال بیس کمپ اورست جدا شده است.همینظور که به روستای دینگبوچه نزدیک می شدیم مسیر پوشیده از برف بود.نوشته طابلویی در مسیر حاکی از احترام به حقوق حیوانات بود،که کشتن حیوانات جریمه پانزده سال زندان و صد هزار روبل جریمه نقدی داشت.یک شب در روستا استراحت کردیم وصبح که بیدار شدیم با صحنه زیبای قندیلها که ناشی از آب شدن برف ها که در اثر وزش باد به صورت  مورب و بسیار زیبا شکل گرفته بودند.به شخصه مدتی را به تماشای این شگفتی خلقت سپری کردم.بعد از صرف صبحانه به مسیر ادامه دادیم.و وارد روستای پانگبوجه شدیم. در ابتدای ورود با مدرسه ابتدایی مواجه شدیم که توسط ادموند هیلاری تاسیس شده بود.پس از استراحت به مسیر ادامه دادیم و بعد ظهر که به بیس کمپ رسیدیم  به خاطر وجود دیواره در مسیر آیلند پیک کنار صخره ای تمرین یومارکشی را انجام دادیم ،شب را جهت هم هوایی در بیس کمپ آیلند پیک مستقر شدیم . دمای هوا خیلی پایین بود. برای شام به خاطر اثرات افزایش ارتفاع میل به خوراک واقعا کم شده بود ، شام مختصری رو میل کردیم .ساعت 12 نصفه شب بیدار باش اعلام شد و پس از صرف قهوه شروع به حرکت کردیم .در مسیری که طناب کشی بود به خاطر این که کل مسیر یخ زده بود با کرامپون و کلنگ تبر یخ  در یه خط منظم حرکت کردیم.  ادامه دادیم تا به جایی رسیدیم که به خاطر عمق زیاد یخ، یخ سبز نامیده می شد،با کرامپون و خیلی آهسته حرکیت کردیم چون احتمال لیز خوردن زیاد بود .بعد ازآن وقتی به منطقه مسطح رسیدیم غدای مختصری میل کردیم.که البته به خاطر اثرات ارتفاع یکی از بچه ها کلا قادر به ادامه نبود و یکی دیگر از هم تیمی ها خون دماغ شد ،به خاطر کمبود اکسیژن و افزایش گلبول های قرمز وکاهش فشار هوا ،از فشردگی مویرگ ها کاسته می شود و خونریزی می کنند.و هردو به ناچار  همراه یکی از شرپاها ارتفاع کم کردند.دو نفر هم در شب های قبل به خاطر احساس خفگی از ادامه مسیرمنصرف شدند.عوامل مختلف محیطی باعث شده بود حرکت خیلی کند و نیاز به استراحت بیشتر شود،تقریبا هر ده متر نیاز به ده دقیقه استراحت داشت .شاید برای شما هم سوال پیش بیاید که چرا پاکوب ثابتی در مسیر نیست ،پاسخ  به خاطر رانش زمین است.از دره ای  که طناب کشی بود عبور کردیم و به دیواره ای  با حدود سه طول طناب رسیدیم که با تجهیزات فنی از آن عبور کردیم و حین حرکت باید فاصله حدود بیست سی متری از نفر جلویی را برای حفظ ایمنی رعایت می کردیم .سال بعد درهمین مسیر دکتر بهارلو به ته دره سقوط کرد.دما حدود 5 درجه بود و از دیواره آب می چکید.از شدت تشنگی وخستگی ،برای رفع عطش از برف استفاده می کردیم.و بطری آبی که همراهمون بود رو باید مدام تکان می دادیم تا آب داخلش یخ نزنه. هرجای مسیر اگر دل به استراحت می دادیم قطعا به خواب میرفتیم و از تیم جا می ماندیم.جایی از مسیر لحظه ای سر برگرداندم و از بس نگران خطرات بودیم حس کردم همنوردم درحال سقوط است ،که خدا رو شکرحرکت کاور کوله شخص  با حرکت باد بوده ،ولی شوک بدی رو تجربه کردم.کلا در مسیر به یاد هر فردی که در این مسیر جانش را از دست داده بود، سنگ چین و طابلو استیل مثلثی شکلی بودکه نشان از این است که کوه مثل شمشیر دو لبه همانطور که روح بخش است میتواند با یک لحظه غفلت می تواند آرامگاه ابدی یک عاشق کوهستان شود.   با تلاش و تکیه بر شوق و شور صعود بالاخره حدود ساعت ده صبح ،نه نفر از اعضای تیم به قله آیلند پیک رسیدیم.لذت بخش ترین لحظه که خستگی از تن آدم بیرون می کند.چند تا عکس یادگاری ثبت کردیم و با سرعت بیشتر نسبت به سمت پایین حرکت کردیم وبعد از 23 ساعت بی خوابی ساعت 11 نصفه شب کنار چادرها رسیدیم.بدنم به شدت به ریکاوری و خواب نیاز داشت طوری که تا فردای آن روز موقع ناهار خواب بودم.وقتی برگشتم 9 کیلو وزنم کم شده بود.چون شرایط ارتفاع اصلا اشتهایی نداشتیم وغذاونوشیدنی مختصری مصرف می کردیم.بعد از صرف ناهار حدود عصر به بیس کمپ رسیدیم.نکته جالب یخچال خمبو بود .یخپال خومبو در منطقه خومبو در شمال شرق نپال و میان کوه اورست و یال تهوتسه- نوپتسه قرار دارد. این یخچال از ارتفاع ۷۶۰۰ متری آغاز شده و در ارتفاع ۴۹۰۰ متری پایان می‌پذیرد و مرتفع‌ترین یخچال طبیعی دنیا به‌شمار می‌رود. یخچال خومبو بخش پایانی مسیر دسترسی به یکی از کمپ های اصلی اورست محسوب می‌شود. یخچال خومبو از چال غربی در نزدیکی اورست آغاز می‌شود و بزرگ‌ترین یخچال نپال است. آبشار یخی خومبو نیز در یخچال خومبو و در انتهای غربی پایین چال غربی قرار دارد و نخستین مانع بزرگ و یکی از خطرناک‌ترین موانع در مسیر جبهه جنوبی قله اورست است.24 ساعتی در بیس کمپ اورست استراحت کردیم و فردای آن روز به سمت قله کالاپاتا راهی شدیم. کالا پاتار (به نپالی به معنای صخره سیاه) یک قله دیدنی است که در خط الراس جنوبی پوموری در هیمالیاهای نپالی بر فراز گوراکشپ قرار دارد. کالاپاتار با وجود عدم سختی و نبود چالش در صعود برای کوهنوردان در منطقه کوه وارست بسیار محبوب است.از قله  برگشتیم و شبی در بیس کمپ استراحت کردیم وبا سرعت بیشتر به نامچه بازار رسیدیم.و شب همانجا مستقر شدیم.و فردای آن روز با انرژی بیشتر و با خیال آسوده و خاطر جمع  از این که سختی ها را پشت سر گذاشتیم به سمت پایین حرکت کردیم.صبح حای زود برای نماز بیدار میشدم و ساعت ها غرق تماشای طبیعت الهام بخش می شدم تا کم کم بقیه هم تیمی ها بیدار می شدند.جنگل های انبوه کاج برایم بسیار جذاب بود.همینطور که پیش می رفتیم پوشش گیاهی و آب و هوای بهاری پدیدار می شد.رودخانه های زلال پر از ماهی ،هوای کاملا صاف ،چه نظامی بر بی نظمی کوه ،ابر و دریا فرمان می راند.جای همه طبیعت روستان خالی ناهار را کنار رودخانه میل کردیم.از جمله مشکلات مسیر هم خالی شدن شارژ موبایل بود که به دلیل اهمیتی که برای منابع انرژی قایل بودند حدود 40 الی 50 دلار بایدبرای شارژکردن  با شارژرهای خورشیدی هزینه می کردیم.کم کم با افزایش دمای هوا باید لباس کم می کردیم.در مسیر مرکز اطلاعاتی بود که راجب مسیر پیش رو و جزییات آن  به کوهنوردان راهنمایی می کردند.دختران بابر واقعا قدرت بدنی بالایی داشتند و بارهای سنگینی را داخل سبد وبا پارچه ای به پیشانی خود متصل و حمل می کردند و عصایی داشتند که موقع استراحت سبد را به آن تکیه می دادند.شکلاتی را به دست یکی از آنها دادم و بعد به خاطر عکس العملش دچار عذاب وجدان شدم.چون سبد سنگین را به زمین گذاشت و به حالت تشکر خم شد.خلاصه به لوکلا رسیدیم و آنجا به شکرانه این صعودجشن مختصری برپا کردیم.فردای آن روز با شرپاها خداحافظی کردیم و به فرودگاه لوکلا رفتیم و حدودیک ساعت بعد به کاتماندو رسیدیم .ودر هتل مستقر شدیم.دو روزی در کاتماندو سپری کردیم.و روز بعد سوار مینیبوسی شدیم و با هشت نه نفر از دوستان به مجموعه توریستی پارک چیتوان رفتیم .و دو روز دراین مجموعه سپری کردیم. پارک ملی چیتوان که تا همین چند دهه قبل یکی از مناطق شکارگاهی و تفریحی سلطنتی محسوب می شد در دهه هفتاد میلادی به عنوان یک پارک ملی معرفی شد و لقب اولین پارک ملی نپال را از آن خود کرد. این پارک ملی به سبب داشتن گنجینه های ارزشمند زیستی اش تنها چند سال پس از افتتاح در فهرست میراث یونسکو به ثبت رسید و آوازه اش بیش از پیش در میان جهانیان پیچیدپرندگان مهاجر که گاهی تعدادشان به بیش از چند ده گونه می رسند خودشان را به پرندگان ساکن در جنگل می رسانند. چیتوان در این بازه بهشت پرنده نگرانی است که خودشان را از گوشه و کنار دنیا برای دیدن بیش از 500 نوع پرنده مختلف گاه کمیاب به این پارک ملی و منطقه حفاظت شده می رسانند. و از این تنوع لذت می برند. وجود انواع کرگدن ها، ببرها، خرس ها، تمساح ها، گوزن ها، خرس ها، آهوان و .. که در قالب 68 گونه پستاندار دسته بندی می شوند در کنار 126 گونه ماهی مختلف و بیش از پانصد نوع پرنده مختلف این پارک ملی را به زیست گاهی حیرت انگیز مبدل کرده است. اما یکی از ساکنین محبوب این پارک ملی فیل ها هستند، بزرگترین پستانداران موجود بر روی زمین که از جذابیت بسیاری برخوردارند . گاهی اوقات می توانید همراه با فیل ها در مراسم شستشو و حمام فیل ها در رودخانه همراه شوید و حسابی لذت ببرید و از آب بازی با فیل های مهربان خاطره بسازید.بنده هم این فرصت را تجربه کردم..فیل ها برای سوار کردن توریست ها پای خود را مثل پایه ای بالا می آوردند.سوار شدم وبه یک باره سرش را داخل آب بردو با خرطوم پر از آب ،که ناگفته نماند ظرفیت حدود 200 لیتر آب را دارند ،من را با فشار آب داخل رودخانه انداخت .مجدد با پیچیدن خرطومش به دور کمرم من را تحویل فیل بان داد.درواقع برای سرگرمی افراد آموزش دیده بودند.عبورو مروردر این منطقه با فیل ها انجام می شد.چون حیوانات وحشی به فیل های غول پیکر حمله نمی کردند.سوار فیل ها شدیم وبه سمت جنگل رفتیم. طی این گردش می‌توانید در جنگل‌های انبوه به کاوش پرداخته و با ساکنین طبیعی آن روبرو شویدجالبه که معمولا شیر را بعنوان سلطان جنگل می شناسیم ولی موقع عبور کرگدن ها شیر ها هم .به خاطر ابهتش فرار می کردند. حیوان بی آزاری که فقط احتمال داشت به بچه فیل ها آن هم اگر احساس خطر کنندحمله کنند. یکی دیگر از جاذبه‌های پارک ملی چیتوان، سوار شدن قایق‌های کانو در طول رودخانه راپتی است. حین این گردش می‌توانید کروکودیل‌ها و سایر حیوانات وحشی را از نزدیک ببینید.البته لیدر محترم گوشزد کرد که لباس قرمز رنگ یا رنگ های مشابه را برای پیشگیری از حمله تمسا ح ها نپوشیم.برخی محلی ها هم انگشت یا بخشی از اعضا بدنشان را در اثر حمله تمساح ها از دست داده بودند .محلی ها با آب همین رودخانه برای حمام وشست و شوی لباس وظرف استفاده می کردند. خانه های محلی ها هم کاملا با چوب ساخته شده بود.یکی از جذاب‌ترین بخش‌های گردش در پارک ملی چیتوان، جیپ سواری و رفتن در دل جنگل است،  به خاطر آن‌ که تورهای جیپ سواری به طور منظم داخل جنگل برگزار می‌شود، حیوانات وحشی به حضور آن‌ها در این محدوده عادت داشته و با نزدیک شدن ماشین‌ها فرار نمی‌کنند. معمولاً موقع نزدیک شدن حیوانات، راننده ماشین را خاموش کرده و همین باعث می‌شود بازدیدکنندگان موقعیت داشته باشند از نزدیک‌ترین حالت ممکن این موجودات وحشی را تماشا کنند.شب ها برنامه اجراهای محلی و رقص و شادی و شعبده بازی  برقرار بود. فردی که روی سن بود از هر کشور نماینده ای دعوت به رقص کرد. و بنده هم با این که مسیول فرهنگی گروه بودم این فرصت را از دست ندادم. درواقع حرکات یکی از محلی ها رو تقلید می کردیم. دوباره به کاتماندو برگشتیم شب را استراحت کردیم وفردای آن روز داخل شهر گشتی زدیم و کمی سوغاتی خریدیم.توصیه می کنم اگر روزی به این شهر سفر کردید،طعم شیرین میو های متنوعش را از دست ندهید.رییس شرکت تام سرکو برایمان مهمانی در کاتماندو ترتیب داده بودو به رستورانی دعوت شدیم .به فرودگاه رفتیم وعازم دوحه شدیم.وسپس به  عنوان اولین تیم هیمالیا نوردی در  فرودگاه ایران عزیزانمان واعضا  گروه کوهنوردی مهر  با گل به استقبال ما آمدند.تا یک ماهی  بعد از آن در منزل پذیرای  هییت های کوهنوردی مختلف استان وهمسایگان و آشنایان بودیم.و این گونه سفر هیجان انگیز و جداب ما  با همه چالش ها وشیرینی هایش به پایان رسید.

 

2 thoughts on “سفرنامه نپال”

  1. I’ll right away clutch your rss feed as I can’t in finding
    your email subscription hyperlink or newsletter
    service. Do you have any? Kindly allow me recognise in order that I may
    just subscribe. Thanks.

اضافه کردن یک نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد